بانوي پهلو شكسته - ويژه نامه فاطميه اول - وصيت هايي از بي بي كه بايد شبانه انجام مي شد
وصيت هايي از بي بي كه بايد شبانه انجام مي شد
چون پاسي از شب گذشت و ديدها به خواب رفت أميرالمؤمنين سلمان و ابوذر و مقداد و عمار را طلب نموده جنازه فاطمه را روي مغتسل گذاشتند و به جزأميرالمؤمنين و اسماء بنت عميس و فضه و زينب و امکلثوم و حسن و حسين در هنگام غسل دادن کسي ديگر حضور نداشت و أسما ميفرمود که فاطمه به من وصيت کرده که چون از دنيا برود جز من و أميرالمؤمنين کسي او را غسل ندهد أميرالمؤمنين او را غسل ميداد و من او را اعانت ميکردم.
و آن حضرت در هنگام غسل دادن فاطمه فرمود: (اللهم أنها امتک و ابنة رسولک و صفيک و خيرتک من خلقک اللهم لقنها حجتها و اعظم برهانها و اعل درجتها و اجمع بينها و بين ابيها محمد صلي الله عليه و آله و سلم).
و چون از غسل دادن فارغ شد به روايت بيت الاحزان آن مخدره را خشکانيد با همان برده که رسول خدا را بدان خشکانيده بود و با همان فاضل حنوط پيغمبر او را حنوط نمود و در هفت ثوب و جامه آن مخدره را کفن کردند و در اطراف آن نوشتند: (فاطمة سيدة نساء العالمين تشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم).
پس جنازهي او را در ميان نعشي که خود وصيت کرده بود گذاشتند و حضرت امير عليهالسلام به امام حسن فرمود که ابوذر را در نزد من حاضر کن چون حاضر شد أميرالمؤمنين با ابوذر جنازه را در همان خانه خود حضرت در مصلي گذاشتند و أميرالمؤمنين و حسن و حسين و سلمان و أبوذر و مقداد و عمار و حذيفه و عبدالله بن مسعود و زبير بن العوام و به روايتي عباس بن عبدالمطلب و پسرش فضل و بريدهي أسلمي بر جنازهي فاطمه نماز خواندند و در همان دل شب جنازه را از خانه بيرون آوردند و چند سعف خرما روشن کردند و در آن تاريکي شب آن گوهر پاک را به زير خاک پنهان کردند و عباس بن عبدالمطلب و أميرالمؤمنين داخل قبر شدند و چون فاطمه را به خاک سپردند أميرالمؤمنين فرمود: (بسم الله الرحمن الرحيم بسم الله و بالله و علي ملة رسول الله محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله و سلم) پس فرمود: اي صديقهي طاهره تو را سپردم به کسي که او به تو اولي است يعني رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و آنچه را خداوند براي تو پسنديده من نيز بدان راضي ميباشم سپس اين آيه را قرائت کرد «منها خلقناکم و فيها نعيدکم و منها نخرجکم تارة اخري» چون قبر را مستوي کرد فرمان داد بر قبر او آب پاشيدند پسچهل قبر تازه برپا کردند و به روايتي هفت صورت قبر ساختند تا قبر آن مظلومه شناخته نشود در آن وقت آتش دل علي زبانه زدن گرفت و در کنار قبر نشست و شروع کرد به گريستن عباس بن عبدالمطلب دست حضرت را گرفت و به خانه آورد.
(مخفي نماناد که صاحب كتاب رياحين الشريعه چند روايت را در هم داخل کرده خلاصه و نقد آن را نگاشته اند).
و به روايت مجلسي در بحار قال علي عليهالسلام و الله لقد اخذت في امرها و غسلتها في قميصها و لم اکشفه عنها فو الله لقد کانت ميمونة طاهرة مطهرة ثم حنطتها من فضلة حنوط رسول الله و کفنتها و ادرجتها في أکفانها فلما هممت ان اعقد الرداء ناديت يا امکلثوم يا زينب يا سکينة يا فضة يا حسن يا حسين هلموا و تزودوا من أمکم فهذا لفراق و اللقاء في الجنه فاقبل الحسن و الحسين و هما يناديان وا حسرتاه و يا زفرة لا تنطفي ابدا من فقد جدنا محمد المصطفي و امنا فاطمة الزهراء و قالا يا امالحسن و يا امالحسين اذا لقيت جدنا محمد المصطفي فاقرايه منا السلام و قولي له: انا قد بقينا بعدک يتيمين في دار الدنيا، فقال أميرالمؤمنين عليهالسلام اني اشهد الله أنها قد حنت و انت و مدت يديها و ضمتهما الي صدرها مليا و اذا بهاتف من السماء ينادي يا ابا الحسن ارفعهما عنها فلقد أبکيا و الله ملائکة السماوات فقد اشتاق الجيب الي المحبوب قال فرفعتهما عن صدرها و جعلت اعقد الرداء و انشد هذه الابيات (فسيأتي الابيات بعيد هذا) ثم حملها علي علي يديه و اقبل بها الي قبر ابيها و نادا السلام عليک يا حبيب الله السلام عليک يا نور الله السلام عليک يا صفي الله مني السلام عليک و التحية الواصلة مني اليک ولديک و من ابنتک النازلة عليک بفنائک و ان الوديعة قد استردت و الرهنيته قد أخذت فوا حزناه علي الرسول ثم من بعده علي البتول و لقد اسودت علي الغبراء و بعدت علي الخضراء فوا حزناه ثم وا أسفاه ثم عدل بها علي الروضة فصلي عليها في أهله و أصحابه و مواليه و احبائه و طائفة من المهاجرين و الانصار)
در اين جمله أميرالمؤمنين ميفرمايد به خدا قسم تقديم نمودم أمر فاطمه را و او را در پيراهنش غسل دادم و او را مکشوف نساختم چون طاهرة و مطهره بود پس او را حنوط کردم و با هفت ثوب وي را کفن نمودم چون خواستم بندهاي کفن را ببندم آوازدادم زينب و کلثوم و حسن و حسين و فضه را که بيائيد و بار ديگر توشه از لقاي مادر برداريد که اين آخرين ملاقات است و ديدار ديگر به قيامت خواهد بود چون حسنين نالهکنان خود را به روي نعش مادر افکندند و خروش برآوردند که وا حسرتاه هرگز آتش حرمان جد ما محمد مصطفي و مادر ما فاطمه زهرا از قلب ما فرونخواهد نشست اي مادر حسنين هرگاه جد ما را ملاقات کردي سلام ما را بدو برسان و بگو که ما را در دنيا يتيم گذاشتي أميرالمؤمنين عليهالسلام ميفرمايد خدا را شاهد و گواه ميگيرم که فاطمه بناليد و دستها بکشيد و حسن و حسين را به سينه چسبانيد اين وقت هاتفي از آسمان ندا درداد که يا ابا لحسن برگير ايشان را که فرشتگان آسمانها به گريه درآمدند و مشتاق است دوست مر دوست را لاجرم آنها را از روي سينه فاطمه برداشتم و او را در جامهي زبرپوش درپيچيدم
رياحين الشريعة
- توضیحات
- شهادت
- 13 فروردين 1391
- حجة الاسلام شیخ جعفر كمالي
- 45840
دیدگاهها
خیلی عالی است
اما روایت را اگه ترجمه اش را هم بیان می فرمودید بهتر بود چراکه برای بعضی از افراد قابل فهم نیست واگربتوانی ترجمه ها راروان تر بیاورید درقرائت آن تسهیل به وجود آورده اید
واین مطلب "و قسم دوم معرفت بگنه"رااصلاح کنید
دربعضی ازجاها فاطمهی به کاررفته اصلاح کنید
منظور از"ساعت مستجابهي"درقسم ت 7 چیست
درقسمت 8 "در معني طاهره و بتون اشاره باين معني شد"این را اصلاح کنید
ادامه آ« برای بعد انشا الله
مقالات زيبايي بود و اي كاش متنوع تر بود و فقط منحصر به مقاله نبود .
التماس دعا
ان شاء الله كه همه ما در احياي معارف حقه بتوانيم قدمي برداريم و مورد رضايت اعلي حضرت ، بقية الله الاعظم ارواحنا فداه قرار بگيرد
از عنايت شما به حقير كمترين متشكرم
يا علي .
یعنی مرا دوباره تو نشناختی رفيق؟
من پادشاه ارتش بازنده بودم و
مانند من شدی و تو هم باختی رفيق
از دوستی من به تو غم می رسد فقط
خود را به رنج و دردسر انداختی رفيق
من در دیار شعر پریشان شدم تو هم
مثل خودم به شهر غزل تاختی رفيق
تاوان دوستی دل بی کس من است
تاوان و قیمتی که تو پرداختی رفيق ...
حقیر حقا لیاقت رفاقت با شما بزرگان را نداشتم ، فقط علی علیه السلام لطفی شامل حال من کرد و شما را قسمت ما کرد .
روزي که تمام خلق حيران هستند ما منتظر شفاعت زهرائيم
دستتون درد نکند/ موفق باشید / مقالات زیبایی بود
خدا را شکر میکنم که با این سایت آشنا شدم و از مطالب مفید شما دوستان استفاده ببرم
التماس دعا
یا علی مدد
فقط خواهش میکنم معنی شعر «مالی وقفت علی القبور» رو اون قسمت جواب حضرت فاطمه رو معنیش رو هم بگید... نتونستم خوب معنی کنم...
معنای این بیت این میشه :
چه شده است که من برسر قبور ایستاده ام و به قبر حبیب خود سلام می کنم ولی او جواب سلام من را نمی دهد