هفتم ربیع الاول
شهادت مظلومانه حضرت محسن علیه السلام
نامش را محسن علیهالسلام گذاشت
محسن علیهالسلام عزیز پیامبر صلى اللَّه علیه و آله بود و آن حضرت قبلاً نام او را تعیین کرده بود. اگر این آخرین گل زهرا علیهاالسلام به دنیا مىآمد همه به عنوان یادگار نبی مکرم اسلام از او یاد مىکردند و گرامیش مىداشتند.
ولى خوب شد به دنیا نیامد، چه آنکه هنوز متولد نشده اینچنین او و مادرش را گرامى داشتند!!!
قال أمیرالمؤمنین علیهالسلام: إنّ أسقاطکم إذا لقوکم یوم القیامه و لم تسموهم، یقول السقط لأبیه: «ألا سمیتنی و قد سمّى رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله محسناً قبل أن یولد». امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: اگر فرزندان سقط شدهى شما روز قیامت شما را ببینند در حالى که نامى براى آنان نگذاشتهاید، سقط به پدرش مىگوید: چرا براى من نامى تعیین نکردى در حالى که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله محسن علیهالسلام را قبل از اینکه به دنیا بیاید نامگذارى کرده بود.
قالت أسماء: فما دخلنا البیت إلّا و قد أسقطت جنیناً سماه رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله محسناً.
اسماء مىگوید: وارد خانهى حضرت زهرا علیهاالسلام شدیم وقتى که حضرت جنین خود را سقط کرده بود؛ همان که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله او را محسن نامیده بود.
فاطمهى من... سقط جنین؟!
چه سوزناک است که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله از شهادت یادگار خود خبر دهد و بفرماید: این شهادت در اثر ضربتى است که بر دخترم فاطمه علیهاالسلام وارد مىشود!
قال رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله: و تضرب و هی حامل،... و تطرح ما فی بطنها من الضرب و تموت من ذلک الضرب.
پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود: حضرت زهرا علیهاالسلام زده مىشود در حالى که باردار است. در اثر این ضربت فرزندى که همراه دارد سقط مىشود، و خود او در اثر همان ضربت از دنیا مىرود.
مقتل حضرت محسن علیهالسلام
گل زهرا علیهاالسلام اول شهید شد و سپس سقط گردید! اما چگونه؟ این سؤالى است که باید جزئیات ماجرا آن را روشن کند.
مادرى که فرزند همراه دارد مواظبت زیادى مىخواهد. رعب و وحشتى که مهاجمین سقیفه پشت در خانه به راه انداخته بودند، و فریادهاى بلند و بىادبانهاى که سر داده بودند و قصد ورود اجبارى به خانه را داشتند، مىتوانست به تنهایى باعث سقط محسن شود.
فریاد «آتش مىزنیم»، و صداى بر زمین انداختن هیزم، و چیدن آنها با خار مغیلان کنار دیوار و در خانه و آتش زدن آنها، و دود و شعلههایى که از زیر در و بالاى دیوار خانه دیده مىشد، هر خانم باردارى را نگران مىکرد و به وحشت مىانداخت.
اکنون بانویى پشت در آمده که از یک سو رحلت پدر مهربانى چون پیامبر صلى اللَّه علیه و آله بار عظیمى از غم بر قلب او نشانده، و از سوى دیگر جفاى مردم در حق شوهر مظلومش دل او را سخت آزرده است.
او احساس مىکند مهاجمین قصد ورود به خانه را دارند و در وضعیت فوقالعاده خطرناکى قرار گرفته است. لذا با تمام وجود در را گرفته تا باز نشود.
آتش به چوب در گرفته و شعلهها به صورت او اصابت مىکند. در صاف نیست! چوبهاى ناهموار دارد، میخ دارد، داغ شده است! بانویى که محسن علیهالسلام همراه اوست چگونه باید مواظب فرزندش باشد؟!
در را با لگد مىشکنند و صداى وحشتناکى ایجاد مىشود، و در به روى بانو مىافتد. دریاى عصمت و حیا با مهاجمین بىحیا روبهرو مىشود. بر دستش تازیانه مىزنند تا در را رها کند.
در با میخش و با ناهمواریش سینه را مىشکافد و خون جارى مىکند. استخوان پهلو از درون مىشکند و خون جارى مىشود! لابد اینها براى کشتن فرزندى که کنار این پهلو و سینه به تلاطم افتاده کم است؟!
حملهکنندگان سقیفه یک نفر نیستند. دستور خود را هم از پیش گرفتهاند. آن سیلى که گوشواره را مىشکند، تازیانهاى که بازو را سیاه مىکند، و بر سر و کتف بانو مىخورد و بىمحابا از هر سو فرود مىآید و خون جارى مىکند، پایى- که شکسته باد- بر بانوى باردار ضربه مىزند. آیا با همهى اینها هنوز محسن علیهالسلام زنده است؟ باید بپرسیم هنوز مادر زنده است؟!!
با این همه وحشت و ضربت و جراحت... مادر چه گفت؟ چه کرد؟ فضه چه کمکى توانست نماید؟ امیرالمؤمنین علیهالسلام چه کرد؟ بچهها چه حالى داشتند؟ محسن علیهالسلام کجا رفت؟ تاریخ، این داستان جگرسوز را با تمام تلخىهایش حفظ کرده تا معلوم شود فاطمه و محسنش علیهماالسلام باهم و از یک سبب به شهادت رسیدند!! چه ضرباتى و چه حملاتى که مرد را از پا درمىآورد، چه رسد به بانویى که کنار قلبش یادگار زیبایى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله را در آغوش گرفته است.
- توضیحات
- ربیع الاول
- 09 بهمن 1390
- سید امیر حسین
- 4101