آنانكه ميخواهند بوسيله روزه در زمره متقين قرار بگيرند.!
آنانكه ميخواهند بوسيله روزه در زمره متقين قرار بگيرند.!
اهميت روزه در حصول ملكه تقوى
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
و الصّلاه على محمّد و آله الطّاهرين
و لعنة الله على أعدائهم أجمعين من الآن إلى قيام يوم الدّين
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون [1]
منزلگاه حقيقى انسان منزل تقوى است؛ يعنى حالتى كه در آن انسان به جميع شؤون انسانيّت رفتار نمايد. و چون اين ملكه حاصل گردد تراوشات از او همه خيرات و مبرّات عدالت و رحمت باشد، و اگر اين ملكه پيدا نشود انسان در منزل حقيقى خود جاى نگرفته و تراوشات او يا همه شرّ و ظلم بوده و يا توأم با شرّ و ظلم خواهد بود؛ براى آنكه افعال صادره از بهائم (من حيث إنّها بهائم) از شهوت و غضب آثار انسان (من حيث إنّه انسان) نيست. بنابراين هر فردى كه خود را اسير آرزوها و آمال بنمايد ديده حق بين خود را كور كرده و از منزلحقيقى خود در مرتع بهايم جاى گرفته است.
و كريمه شريفه: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُون[2] منزلگاه واقعى انسان را نشان مىدهد و مىگويد: اى مؤمنين! قبل از آنكه شما را مرگ دريابد سعى كنيد كه در منزل حقيقى خود كه تقوى است وارد شويد و بهترين مقام از مقامات آنرا حائز گرديد، در اين صورت حظّى وافر از حيات خواهيد برد؛ و الّا موتْ شما را نارس و به منزل نرسيده درخواهد يافت و انسانى با درجه و رتبه حيوان و بهيمه از دنيا مىرويد.
و روزه يكى از ستونهاى عظيمى است كه كاخ تقوى بر آن نهاده شده است، و علّت ايجاب آن وصول بدين منزلگه و برقرارى سقف اين كاخ است. و چون ملكه تقوى كه همان مصونيّت الهى است پيدا شود:
اوّلًا: خداوند خود معلّم انسان مىگردد و مجهولات خود بخود براى او حلّ مىشود: وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ عَليمٌ[3]
و ثانياً: فرقان كه همان قوّه مفرّقه و مميّزه بين حق و باطلست به او عنايت مىشود: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيم[4] فرقان همان نور الهى است كه دل مؤمن را روشن مىكند و لجّههاى ظلمت را دور مىزند، و در اين صورت در هر امرى از امور وظيفه خود را تشخيص مىدهد؛ دوست را از دشمن، زهر را از ترياق، دوا را از درد، خاطرات شيطانى را از الهامات ربّانى جدا مىكند: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيم[5] با آن نور الهى كه در اثر تقوى پيدا شده مشى مىكند و جميع طرق نافعه را مىپيمايد و به مقصد مىرسد. فرقان همان قوّهايست كه خداوند با تورات براى هدايت مردم به حضرت موسى عنايت كرد: وَ إِذْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ الْفُرْقانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُون[6] چون مؤمن خود را در حصن تقوى درآورد از همان فرقان الهيّه بدو عنايت خواهد شد.
و روزه يكى از ستونهاى عظيمى است كه كاخ تقوى بر آن نهاده شده است، و علّت ايجاب آن وصول بدين منزلگه و برقرارى سقف اين كاخ است. و چون ملكه تقوى كه همان مصونيّت الهى است پيدا شود: اوّلًا: خداوند خود معلّم انسان مىگردد و ... و ثانياً: فرقان كه همان قوّه مفرّقه و مميّزه بين حق و باطلست به او عنايت مىشود ... و ثالثاً: روى همين زمينه از وساوس شيطانى بركنار مىگردند ... رابعا : با همين بصيرت الهى متذكّر مىگردند و ... خامساً آنكه: خداوند بركات آسمان و زمين را بر او مىريزد و كليد آنها تقوى است ... سادساً آنكه: هيچگاه كار متّقى گره نمىخورد و راه او ... و سابعاً: در بهشت كه منزل حقيقى و درجه واقعى انسان است منزل مىگزيند ... |
نتايج پيدا شدن ملكه تقوى
و ثالثاً: روى همين زمينه از وساوس شيطانى بركنار مىگردند و از دستبرد او در امان؛ چون با آن رادارِ خدادادى فوراً راه ورود شيطان را درمىيابند و بطور كلى خود شيطان را مىشناسند: إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون[7]
در اين صورت با همين بصيرت الهى متذكّر مىگردند و نمىگذارند خاطرات شيطانى در آنها راه يابد؛ و معلوم است كه چنين فردى از گناهان بيرون مىرود و سيّئات او محو مىگردد: وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئاتِهِ وَ يُعْظِمْ لَهُ أَجْرا[8] و اين فائده چهارم است كه بر تقوى مترتّب مىشود.
خامساً آنكه: خداوند بركات آسمان و زمين را بر او مىريزد و كليد آنها تقوى است؛ در اين حال هيچ وقت به فقر و قحط و غلا و مرض و گرفتاريهاى روحى و خفقان قلبى و ناراحتىهاى اعصاب مواجه نمىگردد: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُون [9]و ملاحظه مىشود كه چگونه خداوند نفس شريف متّقى را مؤثر در بركات ارضيه و سماويّه دانسته، و بنحو عليّت و معلوليّت طهارت باطن او را سبب فراوانى نعمت و رفع نقمت قرار مىدهد.
سادساً آنكه: هيچگاه كار متّقى گره نمىخورد و راه او به بن بست نمىرسد، و مشكلات بر او آسان مىشود و از غير گمان و انديشه روزىهاى غير مترقّبه به اومىرسد وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً* وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَىْءٍ قَدْرا:[10] شخص با تقوى كه خود را بخداى خود مىدهد خدا براى او كافى خواهد بود و تمام مشكلات و حلّ ناشدنيها را براى او آسان مىكند: وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرا [11]و نمىگذارد حتى كيد و مكر دشمنان به او ضررى برساند وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئ[12]
و سابعاً: در بهشت كه منزل حقيقى و درجه واقعى انسان است منزل مىگزيند؛ بهشت جاى سركشان و تجاوزكاران نيست، بهشت جاى متجاوزان و متجاسران نيست؛ آنكه به حقوق غير تعدّى كند از جمله بهايم است نه از زمره انسان: تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَة نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِى الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَة لِلْمُتَّقين[13] وهمچنين مىفرمايد: تِلْكَ الْجَنَّة الَّتى نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ كانَ تَقِيًّا[14]
بسيار عجيب است كه در قرآن مجيد دويست و پنجاه و يك آيه فقط درباره تقوى و دعوت به آن و صفات متّقين بيان شده است؛ غير از آيات بسيارى كه درباره افراد و مصاديق تقوى از نماز و روزه و ساير اعمال حسنه بيان گرديده است. بنابراين ملاحظه مىگردد كه فائده روزه كه همين حصول ملكه تقوى است بسيار عالى و ارزنده است، و نه تنها در ماه مبارك رمضان بلكه در ساير ايّام اگر انسان براى وصول به اين هدف روزهدار باشد بسيار بجا و به موقع خواهد بود؛ بدون جهت نيست كه خداوند ملائكه رحمت خود را براى حفظ و بشارت روزهدار مىفرستد كه او را مسح كنند و وعده مغفرت دهند.
فرستادن خداوند ملائكه خود را براى حفظ و بشارت روزه دار
در «كافى» وارد است كه:
قالَ أبوعَبدِاللهِ [الصادق] عليه السّلام: مَن صامَ لِلَّهِ عَزَّوجَلَّ يَومًا فى شِدَّة الحَرِّ فَأصابَهُ ظَمَاٌ وَكَّلَ اللهُ بِهِ ألفَ مَلَكٍ يَمسَحونَ وَجهَهُ و يُبَشِّرونَهُ حَتَّى إذا أفطَرَ؛ قالَ اللهُ عَزَّوجَلَّ: [لَهُ] ما أطيَبَ ريحَكَ و رَوحَكَ[15] [يا] مَلائِكَتى! اشهَدوا أنِّى قَد غَفَرتُ لَهُ. [16]
و حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند:
لِلصّائِمِ فَرحَتانِ: فَرحَة عِندَ إفطارِهِ، و فَرحَة عِندَ لِقاءِ رَبِّهِ.[17]
كمافى «المحجّة البيضاء» عن ابن ماجه، دركتاب «من لايحضره الفقيه» روايت نموده است كه:
وَ قالَ صلّى الله عليه و آله و سلّم: قالَ اللهُ [تَبارَكَ و] تَعالَى: الصَّومُ لى و أنا أجزى بِهِ؛ و لِلصّائِمِ فَرحَتانِ: حينَ يُفطِرُ و حينَ يَلقَى رَبَّهُ عَزَّوجَلَّ؛ و الَّذى نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَخَلوفُ[18] فَمِ الصّائِمِ عِندَ اللهِ أطيَبُ مِن ريحِ المِسكِ.[19]
تفسير روايت: الصُّومُ لِى و أنا اجْزِى بِه
علما را در معنى «اجزى به» خلافست؛ بعضى به صيغه معلوم خواندهاند (يعنى من خودم بنفسه جزاى روزهدار را مىدهم) و بعضى به صيغه مجهول (يعنى من خودم جزاى روزهدار هستم) و در هر صورت معنى بسيار عاليست. امّا اگر «أجزى به» خوانديم، پس براى شرافت روزه همين بس كه در ميان عبادات و نسك، خدا خود را بنفسه پاداش دهنده اين فريضه دانسته است؛ و اگر «اجزى به» خوانديم يعنى هيچ نعمتى و هيچ درجه از درجات جنّت سزاى روزهدار نيستمگر ذات مقدّس او جلّ و علا كه بنفس شريف خود جزاى اوست. و از اينجا استفاده مىشود كه راه وصول به لقاى خداوند و فناى در ذات او كه از لوازم جزاى روزه باشد بدون روزه ميسور نيست.
علماء معرفةالنفس جوع و صيام را يكى از اركان سلوك راه خدا شمردهاند، و در روايات اهل بيت عليهم السّلام و حديث معراجيه كه مرحوم مجلسى از «ارشاد» ديلمى و أسناد ديگر نقل مىكند مطالب عجيبى در فوائد جوع و روزه مذكور است.
در روايت مذكور از «من لا يحضره الفقيه» كه نظير آنرا غزالى در «إحياء العلوم» از �زه شهوات را خورد و نابود مىكند و بالملازمه نفس امّاره و شيطان خورد و نابود مىگردد. قال صلّى الله عليه و آله و سلّم: إنَّ الشَّيطانَ لَيَجرى مِنِ ابنِ آدَمَ مَجرَى الدَّمِ فَضَيِّقوا مَجاريهِ بِالجوعِ.[21]
بنابراين چون روزه بخصوص شيطان را قلع و قمع مىكند و مسالك او را مىبندد و مجارى او را تنگ مىكند، و خلاصه دشمن خدا را ذليل و بالملازمة خدا را نصرت نموده و يارى مىنمايد به خدا نسبت داده شده است، چون در قلع و قمع عدوّ خدا نصرت خداست؛ اين معنى فقره اوّل كه «الصوم لى» و امّا معنى فقره ثانى كه «و أنا اجزى به» بوده باشد: به علت آنكه نصرت خداوند بنده خود را موقوف است بر نصرت بنده خداى را، قال الله تعالى: إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم [22]پس ابتدا مجاهده از بنده است و سپس جزا به هدايت از طرف او عزّ اسمه، قال الله تعالى: وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنين[23] بنابراين خداوند پاداش روزه را خواهد[24] داد چون عبد بواسطه روزه نصرت او نموده و مجاهده در راه خدا با نفس امّاره نموده است؛ و از طرف ديگر قال[25] الله تعالى: إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم[26] و معلوم است كه تغيير به كشتن شهوات است چون نفسْ مرتع و چراگاه شياطين است، چوناين چراگاه بواسطه اتيان شهوات سبز و خرّم باشد دائماً شياطين در زمين نفس رفت و آمد مىكنند، و تا هنگامى كه رفت و آمد دارند براى بنده جلال و عظمت خدا منكشف نخواهد شد و از لقاى خدا محجوب خواهد بود.
قال رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم:
لَو لا أنَّ الشَّياطينَ[27] يَحومونَ عَلَى قُلوبِ بَنى آدَمَ لَنَظَروا إلَى مَلَكوتِ السَّماءِ.[28]
و بنابراين بدين جهت روزه سپر از آتش و باب عبادات واقع شده است؛ انتهى.
قال رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم على ما روى عنه فى «الفقيه»:
الصَّومُ جُنَّة مِنَ النّارِ؛[29] و قال ايضًا: لِكُلِّ شَىءٍ بَابٌ و بابُ العِبادَة الصَّومُ [الصِيامُ].[30]
حضرت صادق عليه السّلام مىفرمايد، بنابر روايت «كافى»:
إذا نَزَلَت بِالرَّجُلِ النّازِلَة أو الشِّدَّة فَليَصُم، فَإنَّ اللهَ تَعالَى يَقولُ: و استَعينوا بِالصَّبرِ [يَعنى الصِّيامَ] و الصَّلوة.[31]
كه مراد به صبر همان روزه، و براى رفع حوائج و مهمّات روزه داشتن و نماز خواندن و از درگاه بىنياز حاجت طلبيدن ضرورى است؛ و لذا مستحبّ است براى قضاء حوائج مهم انسان روزه بگيرد و نماز حاجت بجاى بياورد.
صوم را خداوند به خود نسبت داده و مشرّف به ذات خود دانسته- و اگر چه تمام عبادات راجع به اوست همچنان كه بيت الله الحرام را به خود نسبت داده، و گرچه تمام زمينها ملك اوست- به دو جهت: اوّل آنكه: روزه كفّ نفس و ترك است و اين سرّى است بين بنده و خدا، بخلاف ساير عبادات كه در مرأى و مشهد مردم است، ... دوّم آنكه: روزه دشمن خدا را كه نفس امّاره است مقهور مىكند، چون وسيله شيطان شهوات است؛ و ... |
كيفيّت نماز حاجت منقول از امام صادق عليه السّلام و روضه شب عاشورا
جماعتى بسيار از علما مانند شيخ طوسى و شيخ مفيد و سيد ابن طاووس و ديگران نقل كردهاند از حضرت صادق عليه السّلام نماز حاجت را، و كيفيّت آن موافق روايت سيّد چنان است كه: [32]هرگاه حاجت مهمّى داشتى سه روز چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه را روزه بگير و در روز جمعه غسل كن و لباس نو و نظيف در بر كن و بر بلندترين بامهاى خانهات بالا برو و دو ركعت نماز بجاى آور، پس دستهاى خود را به آسمان بلند و دعائى (در مفاتيح مذكور است) بخوان و سپس روى بر خاك گذار و بگو:
اللهُمَّ إنَّ يونُسَ بنَ مَتَّى عَبدَكَ دَعاكَ فى بَطنِ الحوتِ و هو عَبدُكَ فاستَجَبتَ لَهُ، و أنا عَبدُكَ أدعوكَ فاستَجِب لِى.[33]
حضرت فرمودند: بسا حاجتى براى من پيدا مىشود و من مىخوانم اين نماز را به اين كيفيّت و با اين دعا، چون مراجعت مىكنم حاجتم برآورده شده است.
عصر روز تاسوعا كه لشكر كفر هجوم آورده خيام حسينى را در پرّه گرفت و نصايح اصحاب اثرى نكرد، قال الحسين لاخيه العبّاس عليه السّلام:
إن استَطَعْتَ أن تَصْرِفَهُم عَنَّا فِى هَذِه اللّيْلَة [هَذَا اليَومِ] فَافْعَلْ لَعَلَّنَا نُصَلِّى لِرَبِّنَا فى هَذِه اللَّيْلَة، فَإنَّهُ يَعْلَمُ أنِّى احِبُّ الصَّلاة و تِلاوَة كِتابِهِ.[34]
و چون آن حضرت امان گرفت و سيّد الشّهداء خطبه براى اصحاب خواند و گفت و شنودها روى داد هر يك از اصحاب به خيمه خود رفت.
قال الرّاوى: و باتَ الحُسَينُ و أصحابُهُ تِلكَ اللَّيلَة و لَهُم دَوِىٌّ كَدَوِىِّ النَّحلِ ما بَينَ راكِعٍ و ساجِدٍ و قائِمٍ و قاعِدٍ.[35]
حضرت على بن الحسين زين العابدين عليهما السّلام مىفرمايد: در آن شب من مريض بودم و عمّه من زينب نزد من بود و خدمت من مىنمود، كه ناگهان پدرم برخاست و در خيمه خود رفت و جَوْن غلام أبىذر غفارى را با خود برد كه سيف و سلاح خود را اصلاح كند،[36] و در بين اصلاح اسلحه پدرم با خود ترنّم مىنمود:
يا دَهرُ افٍّ لَكَ مِن خَليلٍ كَم لَكَ بِالإشراقِ و الأصيلِ
مِن صاحِبٍ و طالِبٍ قَتيلٍ و الدَّهرُ لا يَقنَعُ بِالبَديلِ
و إنَّما الأمرُ إلَى الجَليلِ و كُلُّ حَىٍّ سالِكٌ سَبيلِى[37]
و حضرت چند بار تكرار مىنمود؛ من فهميدم كه داستان از چه قرار است. گريه گلوى مرا فراگرفت لكن سكوت اختيار كردم، امّا عمّهام زينب بواسطه رقّت زنان نتوانست سكوت كند و خوددارى نمايد وَثَبَت تَجُرُّ ثَوبَها و إنَّها لَحاسِرَة[38] حَتَّى انتَهَت إلَيهِ فقالَت: وا ثُكلاه! [واثكلتاه] لَيتَ المَوتَ أعدَمَنِىَ الحَياة،[39] امروز مادرم فاطمه و پدرم على و برادرم حسن مردهاند، اى يادگار گذشته و اى پناه آينده! حضرت درحالتى كه اشك در چشمانش حلقه زده بود فرمود:
يا اختَه! لا يَذهَبَنَّ بِحِلمَكِ [حِلمَكِ] الشَّيطانُ؛ [و تَرَقرَقَت عَيناهُ بِالدُّموعِ و قالَ] لَو تُرِكَ القَطا [لَيلًا] لَنامَ.[40]
فرياد كرد زينب يا ويلتاه! از جان خود نااميد شدى و خود را تسليم مرگ نمودى، اينكه بيشتر دل مرا جريحهدار نمود. و ناگهان لطمه به صورت زد و بيهوش بيفتاد؛ حضرت برخاست و آب بر صورتش پاشيد؛
وَ قالَ لَها: يا اختاه! اتَّقى اللهَ و تَعَزَّى بِعَزاءِ اللهِ، و اعلَمى أنَّ أهلَ الأرضِ يَموتونَ و أهلَ السَّماءِ لا يَبقَونَ و أنَّ كُلَّ شَىءٍ هالِكٌ إلّا وَجهَ اللهِ [تَعالَى] الَّذى خَلَقَالخَلقَ بِقُدرَتِهِ و يَبعَثُ الخَلقَ و يُعِيدُهُمْ [يَعودونَ] و هو فَردٌ وَحدَهُ؛ الحديث.[41]
انوارالملكوت، ج1، ص: 41 تا ص 54
[1] سوره البقرة (2) آيه 183: [اى اهل ايمان، بر شما هم روزه واجب گرديد چنان كه امم گذشته را فرض شده بود، و اين دستور براى آن است كه پاك و پرهيزكار شويد.]
[2] سوره آل عمران (3) آيه 102: [اى كسانى كه ايمان آوردهايد، تقواى خدا را آن طور كه بايد و شايد و سزاوار مقام تقواى اوست بجاى آوريد و مبادا مرگ شما را فراگيرد مگر آن كه شما در درجه أعلاى اسلام و تسليم باشيد!]
[3] ] سوره البقرة (2) ذيل آيه 282: [در تمام اين مسائل بايد تقواى خدا را پيش گرفته در مصونيّت وى درآئيد و خداوند به شما تعليم مىنمايد، و خداوند به هر چيزى داناست.]
[4] سوره الأنفال (8) آيه 29: [اى كسانى كه ايمان آوردهايد، اگر تقواى خدا را پيشه كنيد، خدا به شما فرقان مىدهد. و گناهان شما را محو نموده و شما را مىبخشد زيرا خداوند صاحب جود و بخشش فراوان است.]
[5] سوره الحديد (57) آيه 28: [اى كسانى كه ايمان آوردهايد، در تقوى و عصمت الهى درآئيد! و به رسولش ايمان بياوريد تا دو بهره و نصيب از رحمتش به شما عنايت كند! و براى شما نورى قرار دهد كه با آن سلوك كنيد! و گناهان شما را بيامرزد! و خداوند آمرزنده و مهربان است.]
[6] سوره البقرة (2) آيه 53: [و بياد بياوريد زمانى را كه ما به موسى كتاب و فرقان را داديم به اميد آنكه هدايت شويد.]
[7] سوره الأعراف (7) آيه 201: [مردمان با تقوى كسانى هستند كه به مقام و درجهاى نائل آمدهاند كه هر وقت شيطان اراده كند در اطراف دل آنها گردشى بنمايد، و طوافى كند؛ و به قول عامّه چرخى بزند، و سپس در دل آنها فرود آيد و بنشيند، و خاطرهاى ايجاد نمايد؛ آنان به حربه ذكر و ياد حضرت حقّ جلّ و عزّ متذكّر مىشوند؛ و با ياد خدا و ذكر حقّ شيطان را دفع مىكنند.]
[8] سوره الطلاق (65) آيه 5: [و كسى كه تقواى خدا را پيشه سازد، خداوند بدىهاى او را مىپوشاند و پاداش او را بزرگ قرار مىدهد.]
[9] سوره الأعراف (7) آيه 96: [و اگر چنانچه اهل شهرها و قريهها ايمان مىآوردند و تقوى پيشه مىساختند؛ ما هر آينه بركتهاى خود را از آسمان و زمين به روى آنها مىگشوديم. وليكن ايشان تكذيب نمودند و ما ايشان را أخذ نموده و به سبب اعمالى كه كسب نمودند به عذاب خويش مبتلا ساختيم.]
[10] سوره الطلاق (65) ذيل آيه [2] و آيه 3: [و هر كس كه تقواى خدا پيش گيرد (و خود را از گناه و ناپسند در حفظ و مصونيّت او درآورد) خداوند براى او راه بيرون شدن (از مشكلات و مصائب و حوادث و فتن و بلايا و معاصى و شرّ شيطان رجيم) را مىگشايد؛ (به طورى كه به هيچ بن بستى برخورد نمىكند، و در مقصد و مرادى كه جلو مىرود، راه براى او استوار و راه گريز و فرار از شرور و آفات براى او موجود است) و خداوند روزى وى را از جائى كه هيچ گمان ندارد عطا مىكند. و كسى كه توكّل برخدا كند؛ پس خود خدا براى او كافى است؛ و حقّاً كه خداوند أمر و تقديرش را مىرساند (و براى هر چيزى كه أمر او تعلّق گرفته است؛ براى تحقّق آن نفوذ و قدرتش همراه است) و حقّاً خداوند براى هر چيزى اندازهاى مقرّر داشته است.]
[11] سوره الطلاق (65) ذيل از آيه 4: [و هر كس كه تقواى الهى را پيشه خود سازد خداوند امور وى را سهل و آسان مىگيرد.]
[12] سوره آل عمران (3) قسمتى از آيه 120: [و اگر صبر نموده و تقواى الهى را پيشه خود سازيد كيد و مكر آنها به شما ضررى نمىزند.]
[13] سوره قصص (28) آيه 83: [ما اين خانه و سراى آخرت را قرار مىدهيم براى آن كسانى كه در روى زمين راه علوّ و سركشى و فساد و فتنه جوئى را نمىپيمايند، و دار عاقبت براى پرهيزكاران است.]
[14] سوره مريم (19) آيه 63: [اينست آن بهشتى كه ما به هر يك از بندگان خود كه متّقى و پرهيزكار باشد، به ارث مىدهيم.]
[15] الرَوْح: نسيم الريح، و الرُوح: ما به حياة النفس، و كلاهما محتملان فى الرواية.
[16] الكافى، ج 4، ص 64: [امام صادق عليه السّلام فرمودند: كسى كه در فصل گرما روزه بدارد و در تعب و مشقّت آن واقع گردد خداى متعال هزار ملك بر او مىفرستد كه آنها صورت او را مسح مىكنند و او را به رضوان الهى بشارت مىدهند تا وقتى كه افطار نمايد. خداى عزّوجلّ مىفرمايد: چقدر بوى بدن تو معطّر و جان و نفس تو پاكيزه و طيب است. اى ملائكه من شاهد باشيد كه من از همه گناهان او در گذشتم. مترجم]
[17] همان مصدر، ص 65: [رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند: براى روزهدار دو خوشحالى و انبساط است. اوّل سرور در وقت افطار دوّم هنگام ملاقات پروردگارش. مترجم]
[18] خَلوف (بفتح خاء) تغيّر رائحه دهان را گويند.
[19] من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 75؛ الكافى، ج 4، ص 63، عن أبىعبدالله عليه السّلام قال: ان الله تبارك و تعالى يقول: الصَّومُ لى و أنا أجزى بِه [عَلَيهِ].[رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمود: خداى تبارك و تعالى مىفرمايد: روزه مختصّ به من است و خود پاداش آن را خواهم داد. و براى روزهدار دو سرور و خوشحالى است. اول وقت افطار، و دوّم وقت ملاقات با پروردگار. قسم به كسى كه جان محمّد در دست قدرت اوست تغيير بوى دهان روزهدار نزد خداوند از بوى مشك برتر است. مترجم]
[20] در معنى الصَّومُ لى و أنا أجزى به [عَلَيهِ].
[21] مستدرك الوسائل، ج 16، ص 221؛ اخرج صدره البخارى و احمد فى المسند: [رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند: بدرستى كه شيطان در انسان نفوذ مىكند مانند خون كه در رگهاى آدمى در جريان است پس گذرگاههاى او را با گرسنگى تنگ و مسدود نمائيد. مترجم]
[22] سوره محمّد (47) آيه 7: [اگر خدا را يارى كنيد خداوند نيز شما را يارى نموده و قدمهاى شما را ثابت و استوار مىگرداند.]
[23] سوره العنكبوت (29) آيه 69: [وآن كسانى كه درباره ما جهاد مىكنند، ما به راههاى خودمان ايشان را راهنمائى مىكنيم؛ و البتّه خداوند با نيكوكاران است.]
[24] ظاهراً تا اينجا غزالى «اجزى به» را به صيغه معلوم معنى مىكند.
[25] ظاهراً از اينجا به بعد «اجزى به» را به صيغه مجهول معنى مىكند.
[26] سوره الرّعد (13) آيه 11: [خداوند نعمت را بر مردمى تغيير نمىدهد، تا زمانى كه آنان حالات خودشان را تغيير دهند.]
[27] حافظ مىفرمايد:
منظر دل نيست جاى صحبت أغيار ديو چو بيرون رود فرشته در آيد
[28] بحار الأنوار، ج 67، ص 161؛ أخرجه احمد عن أبى هريرة باختلاف [رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمود: اگر شياطين گرداگرد وجود بنى آدم در گردش و استيلاء نبودند آنان به ملكوت آسمان و عالم غيب نظر مىانداختند. مترجم]
[29] كنز العمال، ج 8، ص 448؛ قال العراقى: أخرجه ابن المبارك فى الزهد: [رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند: روزه سپر از آتش است. و نيز فرمود: براى هر چيز درگاهى است و درگاه عبادت روزه است. مترجم]
[30] من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 74.
[31] الكافى، ج 4، ص 63، با اندكى اختلاف؛ بحار الأنوار، ج 93، ص 254: [امام صادق عليه السّلام فرمود: هنگامى كه حادثهاى يا مضيقهاى براى انسان پيش آيد بايد روزه بگيرد زيرا خداى متعال مىفرمايد: از روزه و نماز در امور مهمّه و شديده كمك و استعانت بجوئيد. مترجم]
[32] مفاتيح الجنان، در حاشيه ص 242
[33] [خدايا بدرستى كه يونس بن متى بنده تو ترا در شكم ماهى فرا خواند درحاليكه او بنده تو بود و تو اجابت نمودى و من نيز بنده تو هستم پس دعاى مرا اجابت نما. مترجم]
[34] لُهُوف، ص 114: [امام حسين عليه السّلام به ابوالفضل العبّاس فرمودند: اگر مىتوانى آنها را از هجوم به ما در اين شب بازدارى انجام بده، باشد كه در اين شب با خداى خود به نماز بپردازيم. به تحقيق كه خدا مىداند كه تا چه اندازه من اقامه نماز و تلاوت كتابش را دوست مىدارم. مترجم]
[35] على ما فى اللهوف، ص 120: [راوى نقل مىكند كه شب عاشورا، حسين و اصحابش تا صبح به عبادت و راز و نياز مشغول بودند و زمزمه مناجات آنها همانند زمزمههاى زنبوران عسل در فضا طنين انداز بود بعضى به ركوع و برخى به سجود و گروهى به قيام و جلوس اشتغال داشتند. مترجم]
[36] جَوْن در فن اسلحه سازى مهارتى تامّ داشت و أبىذر غفارى او را آزاد كرده بود.
[37] بحار الأنوار، ج 45، ص 2: [اى روزگار اف بر تو باد كه بد همنشين و دوستى براى ما بودى چه فراز و نشيبها و چه طلوعها و غروبهائى براى انسانها پديد آوردى.
چه بسيار بودند از دوستان و پويندگان سير حق كه بدست تو به قتل رسيدند درحاليكه روزگار به عوض آنها بديل و فرد ديگرى را نپذيرفت.
به تحقيق كه اراده و مشيّت مطلقه در عالم وجود بدست پروردگار توانا و قادر است، و هر فردى در اين دنيا به همان راهى خواهد رفت و همان مسيرى را طى خواهد نمود كه من هم اكنون طى مىنمايم. مترجم]
[38] حَسِرَت الجارية خمارها عن وجهها فهى حاسرة: كشفت.
[39] همان مصدر: [حضرت زينب با عجله حركت نمود درحاليكه چادرش به روى زمين كشيده مىشد و بدون مقنعه به سمت برادرش سيد الشهداء شتابان شد و گفت: اى واى بر من اى كاش مرگ مرا دريافته بود. مترجم]
[40] همان مصدر: [امام عليه السّلام فرمود: اى خواهر من! مبادا شيطان صبر و حلم تو را بربايد و درحاليكه اشك از چشمانش فرومىريخت فرمود: اگر به آن پرنده بىآشيان مجال مىدادند آرام و آسوده در لانه خود قرار مىگرفت. مترجم]
[41] ارشاد مفيد، طبع سنگى، ص 252؛ طبع حروفى، ج 2، ص 93: [امام عليه السّلام به حضرت زينب فرمود: اى خواهر من تقوى داشته باش و اين مصيبت را از جانب خدا بدان و آگاه باش كه اهل زمين مىميرند و اهل آسمان باقى نمىمانند و هر چيز هلاك خواهد شد مگر وجه خدا كه حقائق عالم وجود كه بظاهر اسماء و صفات اويند به او متصلند و اوست كه هر چيزى را به قدرت خود خلق كرده و روزى آنان را برمىانگيزاند و باز خواهد گردانيد درحاليكه او متفرّد و واحد است در استقلال و وجود بىنياز. مترجم]
- توضیحات
- رمضان الکریم
- 03 مرداد 1391
- حجة الاسلام شیخ جعفر كمالي
- 2908