مادر دو عيسي دم
مادر دو عيسي دم
اي تو بهتر ز رتبه ي مريم
نور حق، مادر دو عيسي دم
درد حبّ تو بهتر از درمان
زخم مهر تو، خوشتر از مرهم
گر بُدي، ميکشيد بهر ضيا
خاک پايت به چشم خود، مريم
اينکه بهتر ز مريمت خوانند
سرش آن به عيان کنم در دم:
آنکه مريم از او رميدي، گفت:
من امين حقم ز من تو مَرَم
بهر خدمت به درگهت ميخواست
اذن، چون مردمان نامحرم
خلقت هر دو کون، بهر تو شد
چون تويي فخر عالم و آدم
گر نبودي، نبود شمس و قمر
ور نبودي، نبود لوح و قلم
جفت حيدر، حبيبهي يزدان
نور چشم پيمبر خاتم
حادثت خواندهاند، من گويم
شد حدودث تو با قِدَم همدم
نقشبند وجود پاک ترا
زد چو نقاش ذوالجلال قلم
به سرا پاي انورت ايزد
زد سراپا صفات خويش رقم
اينکه بيني سپهر ميتازد
وين شب و روز اَشْهَب و اَدهم
به خيالي که باز خواهد يافت
چون تويي را به عرصهي عالم
تا که بر او کند هميشه جفا!
يا که بر او کند هميشه ستم!
نفشاند بدو بجز اندوه!
نچشاند به او بغير از غم!
تا گرفتار سازدش با درد
مبتلا تا که سازدش به الم
چهرهاش رايکي کند نيلي!
خصم بيدين ز لطمهي سيلي!
ميرزا جواد تجلّي
یاس کبود:زهرا در بستر شهادت: ص122-123
- توضیحات
- مدیحه
- 03 فروردين 1393
- خادمه آل رسول
- 3302