قبر تو مستور ماند
قبر تو مستور ماند!
اي حرم خاص خداوندگار
دست خداوند، ترا پرده دار
اُمِّ اَب و، بضعه ي خير الانام
مادر دو رهبر صلح و قيام
خوانده خدا، عصمت کبري ترا
گفته نبي، اُمِّ ابيها ترا
چيست حيا؟ ريشه ي دامان تو
کيست ادب؟ بنده ي فرمان تو
وقت خوشت، وقت مناجات توست
شاد، پيمبر ز ملاقات توست
کس نبرد راه به سامان تو
جز پدر و همسر و يزدان تو
هم ز پي عرض ادب، گاه گاه
يافته جبريل در آن خانه، راه
مکتب تو، مکتب صدق و صفا
خانه ي تو، گلشن مهر و وفا
نيست عجبگر به چنين مکتبي
تربيت آموخته، چون زينبي
اي پدرت رحمةُ للعالمين
مرحمتي کن به منِ دلْ غمين
منکه ز احسان تو شرمنده ام
دست به دامان تو افکنده ام
قدر تو يا فاطمه! نشناختند
بر حرم حرمت تو، تاختند
تا که صنم جاي صمد نصب شد
حق تو و همسر تو غصب شد
حاصل آن طرح که بس شوم بود
قتل تو و محسن مظلوم بود
شد سبب قتل تو بي اختلاف
ضرب در و، ضربت سخت غلاف
اي شده محروم ز ارث پدر
عالم و آدم ز غمت خونْ جگر
عصمت يزداني و، معصومه يي
زوج تو مظلوم و، تو مظلومه يي
داغ غمت بر دل رنجور ماند
قدر تو و قبر تو، مستور ماند
فاطمه! اي آنکه خرد مات توست
چشم (مؤيّد) به کرامات توست
سيد رضا مويد (مويد)
یاس کبود:آشوب سقیفه:ص53- 57
- توضیحات
- مدیحه
- 04 فروردين 1393
- خادمه آل رسول
- 6531