پرستار و بيمار(حضرت زهرا)
پرستار و بيمار!
به بستر، فاطمه افتاده و مولا پرستارش
ببين حال پرستار و مپرس احوال بيمارش
کسي از آشنايان هم به ديدارش نميآيد
بوَد چشمش به در، تا کي اجل آيد به ديدارش؟
علي از چشم زهرا، چشم خود را برنميدارد
مجسّم ميکند عشق و فداکاريّ و ايثارش
کند اشک علي را پاک، با دستي که بشکسته
نخواهد اشک مظلومي فرو ريزد به رخسارش
علي، گه در بغل زانو گهي سر بر سر زانوست
تو گويي از جدايي ميکند زهرا خبر دارش
به زحمت واکند چشم و به سختي مينهد بر هم
رمق رفته دگر از ديدهي تا صبحْ بيدارش
علي انساني (انساني)
یاس کبود:زهرا در بستر شهادت:ص127
- توضیحات
- نوحه و مرثیه
- 03 فروردين 1393
- خادمه آل رسول
- 6096