انتظار حوزه علميّه از مربيّان و گردانندگان آن
انتظار حوزه علميّه از مربيّان و گردانندگان آن چيست؟
انتظار حوزه از فارغ التّحصيلان و مجتهدان و مربّيان و گردانندگان آن چيست؟ رويّه و منهاج و سطح علمى و عملى آنان چطور باشد تا بتوانند از عهده اين مسؤوليّتِ عظيم برآيند؟!
جواب اين سؤال خيلى مشكل نيست! بلكه آسان است. زيرا انتظار مردم از سبزى فروش آنست كه: سبزى گنديده و آلوده نياورد، سبزى خوب بياورد. انتظار مردم از شهربانى آنست كه: پاسبانان متديّن و خوشكار و خوش فهم را بر اموال و أعراض مردم بگمارد؛ و همچنين ...
انتظار مردم از حوزهاى كه به نام روحانيّت و معنويّت و پاسدارى از جان و مال و ناموس و آبروى مردم، و از دين و دنياى آنهاست، در كشورى كه همه مسلمانند و از مكتب تشيّع اشراب ميگردند،
آنست كه: از خود بيرون دهد طلّاب پاكيزه و شايستهاى را كه مظهر قرآن و نشانگر روح رسول الله باشند، وسيمايشان محلّ تابش انوار ائمّه هُدى باشد. و در اين زمان غيبت كه دست قاطبه مردم از ولىّ معصوم و امام زمان كوتاه است بتوانند در حدود خود بر آن منهاج عمل نموده و به مردم ارائه دهند. بتوانند معارف حقّه حقيقيّه الهيّه را براى مردم بازگو كنند، و مربّى اخلاقى و عملى آنها در راه هدف و وصول به قلّه توحيد و اعلى رتبه ذروه كمال شخصيّت انسان بوده باشند؛ بتوانند دين و دنياى مردم را اداره كنند؛ و نه تنها از جهت ظاهر، بلكه از نقطه نظر ولايت باطنيّه نيز دستگير و راهنماى مردم باشند.
مردمى باشند كه بتوانند علمى را كه رسول الله فرمود: ءَايَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَآئِمَةٌ بطور اكمل خودشان فراگيرند، و در مرتبه دوّم با گسترش شعاع وجودى خود، سطح عظيمى از مردم تابع و پيرو را به دنبال خويش كشيده، و همه منصورانه و مظفّرانه با سعادت تامّه و عافيت كامله بدون غلّ و غشّ و گرفتگى چهره، خندان و شاداب به سوى بهشت رهسپار شوند؛ هم دنيايشان آباد و هم آخرتشان.
مردمى باشند امين و مأمون، و از خود گذشته و بخدا پيوسته و در حرم عزّ و وقار آرميده، بلند نظر و بلند همّت، شكور، صبور، قانع، متواضع، شجاع، با ظرفيّت؛ كه مدارج علمى از فقه و اصول و حكمت و فلسفه و تفسير و حديث و تاريخ و غيرها را طىّ كرده، و در معارج عملى و عرفان الهى در دست استاد موحّدِ رسيده واصل كامل، مدّتها در سير بوده، و ساليان درازى را در دامان وى پرورش يافته باشند. و جامع بين حكمت نظرى و عرفان عملى، و در فقه خبير و بصير، و به سيره رسول الله و منهاج پيشوايان دينى داراى اطّلاع تامّ، و به قرآن مجيد كتاب الهى وارد، و از شأن نزول و تفسير آيات كاملًا با خبر بوده، و خودشان نيز قرآن و يا بيشترِ از آن را حفظ داشته باشند.
آيا كسى كه خود را رهبر دين به سوى خدا ميداند، ميتواند خودمعرفت به خداى را نداشته باشد و بگويد: معرفت همان معرفت اجمالى است كه خداوند يكى است و بس؛ همان معرفتى را كه پيره زنان دارند؟!
امام ما: حضرت صادق عليه السّلام اينطور نميگويد.
حوزه هاى علميّه براى تربيت فقيه عارف بالله است
در «وافى» از «كافى» از محمّد بن سالم بن أبى سَلِمَة، از أحمد بن رَيّان، از پدرش، از جميل بن دُرّاج، از أبو عبد الله حضرت صادق عليه السّلام وارد است كه:
قَالَ: لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِى فَضْلِ مَعْرِفَةِ اللَهِ تَعَالَى مَا مَدُّوا أَعْيُنَهُمْ إلَى مَا مُتِّعَ بِهِ الاعْدَآءُ مِنْ زَهْرَةِ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ نَعِيمِهَا وَ كَانَتْ دُنْيَاهُمْ أَقَلَّ عِنْدَهُمْ مِمَّا يَطَونَهُ بِأَرْجُلِهِمْ وَ لَنُعِّمُوا بِمَعْرِفَةِ اللَهِ تَعَالَى وَ تَلَذَّذُوا بِهَا تَلَذُّذَ مَنْ لَمْ يَزَلْ فِى رَوْضَاتِ الْجِنَانِ مَعَ أَوْلِيَآءِ اللَهِ.
إنَّ مَعْرِفَةَ اللَهِ أُنْسٌ مِنْ كُلِّ وَحْشَةٍ، وَ صَاحِبٌ مِنْ كُلِّ وَحْدَةٍ، وَ نُورٌ مِنْ كُلِّ ظُلْمَةٍ، وَ قُوَّةٌ مِنْ كُلِّ ضَعْفٍ، وَ شِفَآءٌ مِنْ كُلِّ سُقْمٍ.
ثُمَّ قَالَ: قَدْ كَانَ قَبْلَكُمْ قَوْمٌ يُقْتَلُونَ وَ يُحْرَقُونَ وَ يُنْشَرُونَ بِالْمَنَاشِيرِ وَ تَضِيقُ عَلَيْهِمُ الارْضُ بِرُحْبِهَا فَمَا يَرُدُّهُمْ عَمَّا هُمْ عَلَيْهِ شَىْءٌ مِمَّا هُمْ فِيهِ مِنْ غَيْرِ تِرَةٍ وَتَرُوا مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ بِهِمْ، وَ لَا أَذًى مِمَّا نَقَمُوا مِنْهُمْ إلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ.
فَسَلُوا رَبَّكُمْ دَرَجَاتِهِمْ! وَ اصْبِرُوا عَلَى نَوَآئِبِ دَهْرِكُمْ تُدْرِكُوا سَعْيَهُمْ!
«فرمود: اگر مردم ميدانستند كه چه فضيلتى در معرفت خداوند تعالى حائـز ميگردند، چشمان خود را به آنچه دشمنان از آن متمتّع هستند، از بهجت و نضارت و ترى و تازگى حيات دنيا و نعمتهايش نميدوختند، و دنياى ايشاندر نزد اينان از آنچه را كه در زير پاهاى خود لگد ميكنند كمتر بود، و تحقيقاً در نعمت معرفت خدا متنعّم بودند، و چنان در مسرّت و لذّت معرفتش متلذّذ بودند كه گوئى پيوسته و بطور جاودان در باغهاى بهشتى با اولياى خدا در لذّت بسر ميبرند.
معرفت خدا انيسى است كه نميگذارد هيچ وحشتى به انسان برسد، و رفيقى است كه هيچ تنهائى با او اثرى ندارد، و نورى است كه با او هيچ تاريكى و ظلمتى جمع نميشود، و قدرتى است كه هيچ ناتوانى با او مجتمع نميگردد، و شفائى است كه با وى هيچ مرضى تاب مقاومت نمىآورد.
و پس از اين فرمود: پيش از شما طوائفى بودند كه كشته ميشدند و آتش زده ميشدند و با ارّه استخوانهايشان بريده ميشد، و دنياى بدين وسعت و فراخى بر ايشان تنگ ميشد؛ و با اينحال هيچ عاملى نميتوانست ايشان را از آنچه با آنها از معرفت خدا بود، برگرداند و منصرف كند؛ بدون آنكه كسانى كه با اينها اين اعمال را انجام ميدادند نسبت به آنها حِقْدى داشته باشند و نه خونى از آنها ريخته باشند، و نه اذيّتى از ناحيه ايشان به آنها رسيده باشد تا در اثر تلافى و انتقام، دست به چنين مجازاتى گشوده باشند.
هيچ جرم و گناهى نداشتند مگر آنكه به خداوند عزيز و حميد ايمان آورده بودند.
بنابراين، شما از خدايتان بخواهيد تا درجات و مقاماتشان را به شما عنايت كند! و بر مصائب و مشكلات روزگارتان صبر كنيد و شكيبا باشيد تا به سعى و همّت و جديّت آنها برسيد!»
در اينجا مىبينيم امام عليه السّلام چگونه همّت و استوارى عرفاى بالله را بيان ميكند! و چه قسم شاگردان خود را به استقامت و پافشارى براى نگهداشتن عَلَم ايمان و معرفت خداوندى دعوت مينمايد!
اينها بودند كه پيوسته بطور متناوب در هر زمانى آمدند و با طلوع و تابش انوار حقّ و صفاتش در دلشان، نگهدار دين و شريعت و حافظ قرآن مبين بودند.
خلق را چون آب دان صاف و زلال اندر او تابان صفاتِ ذو الجلال
علمشان و عدلشان و لطفشان چون ستاره چرخ در آب روان
قرنها بگذشت و اين قرن نويست ماه آن ماهست و آب آن آب نيست
عدل آن عدلست و فضل آن فضل هم ليك مستبدل شد آن قرن و امَم
قرنها بر قرنها رفت اى همام وين معانى برقرار و بر دوام
آب مُبْدَل شد در اين جو چند بار عكس آن خورشيد دائم برقرار
جهان مرآت حسن شاهد ماست فَشاهِدْ وَجْهَهُ فى كُلِّ مِرْءَات
به نقل از کتاب گرانسنگ نور ملكوت قرآن، ج2، ص: 312 تا ص 316
تالیف حضرت علامه آیة الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی قدس الله نفسه الزکیه
- توضیحات
- مطالب حوزوی
- 16 اسفند 1390
- حجة الاسلام شیخ جعفر كمالي
- 4020