بي هوش شد و به زمين افتاد
بي هوش شد و به زمين افتاد
روايت شده : وقتى كه اهل بيت (ع ) وارد مدينه شدند ، ام البنين مادر حضرت عباس (ع ) در كنار قبر رسول خدا (ص ) با زينب (س ) ملاقات كرد .
ام البنين گفت : ((اى دختر اميرمو منان ! از پسرانم چه خبر ؟ ))
زينب : همه كشته شدند .
ام البنين : جان همه به فداى حسين ! بگو از حسين چه خبر ؟
زينب : حسين را با لب تشنه كشتند .
ام البنين تا اين سخن را شنيد ، دستهاى خود را بر سرش زد و با صداى بلند و گريان مى گفت : اى واى حسين جان .
زينب : اى ام البنين ! از پسرت عباس يادگارى آورده ام .
ام البنين گفت : آن چيست ؟ زينب (س ) سپر خون آلود عباس (ع ) را از زير چادر بيرون آورد . ام البنين تا آن را ديد ، چنان دلش سوخت كه نتوانست تحمل كند ، از شدت ناراحتى بى هوش شده و به زمين افتاد .
200داستان از فضايل ، مصايب و كرامات حضرت زينب (ع) / ص 171
- توضیحات
- شهادت
- 15 ارديبهشت 1391
- حجة الاسلام شیخ جعفر كمالي
- 4128