آمدي؛ آن هنگام كه ....
آمدي؛ آن هنگام كه عباسيان، در انديشهاي عبث غوطه ميخوردند و زنجيرهايي را براي بريدن نفس، در خيال خود ميبافتند. ناگهان درهاي آسمان، به روي زمين گشوده شد و مژده رسيدنت، همچون زلال چشمهاي، در خانهاي محقر فوران كرد. تو از شكوه يقين آمدهاي تا در تاريكترين شبهاي تاريخ، تيرگي غبار اندوه را از قلبهاي مومنان بزدايي. سامرا، آغوش گشود تا قدمهاي تو را بوسه بزند. واحيرتا! كه در هر گوشه آسمان آل زهرا، صيادي به كمين نشسته است تا كبوتري از شما را اسير كند؛ اما معجزه عشق، فراگيرتر از آن است كه روياي پر گشودن در هواي شما را از آسمان نگاهمان بگيرد.
- توضیحات
- اشعار
- 03 خرداد 1391
- حجة الاسلام شیخ جعفر كمالي
- 5783